فهرست مطالب

غدد درون ریز و متابولیسم ایران - سال دوازدهم شماره 1 (پیاپی 49، اردیبهشت 1389)

مجله غدد درون ریز و متابولیسم ایران
سال دوازدهم شماره 1 (پیاپی 49، اردیبهشت 1389)

  • تاریخ انتشار: 1389/03/08
  • تعداد عناوین: 11
|
  • شکوفه بنکداران، مرتضی تقوی صفحه 1
    مقدمه
    شیوع بیماری های قلبی عروقی در افراد دیابتی بیشتر است و وجود این بیماری ها مرگ و میر و بیماری زایی را در این بیماران افزایش می دهد. هدف از این مطالعه بررسی شیوع عوامل خطرساز بیماری های قلبی عروقی در بیماران دیابتی شناخته شده ی نوع 2 در شهر مشهد بود.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به روش مقطعی با نمونه گیری متوالی انجام شد. 752 بیمار دیابتی نوع 2 وارد مطالعه شدند و پس از معاینه های بالینی و انجام آزمون های آزمایشگاهی عوامل خطرساز بالینی و آزمایشگاهی در بیماران جستجو شد.
    یافته ها
    بیماران شامل 355 مرد و 397 زن بودند. متوسط سن بیماران 5/10±7/52 سال و متوسط مدت ابتلا به دیابت 4/6±9/7 سال بود. 6/51% از بیماران افزایش همزمان فشارخون داشتند. شیوع چاقی در 7/25 % و افزایش وزن در 5/52% بیماران یافت شد. شیوع اختلال های لیپیدی در بیماران بسیار بالا بود. 2/95% کلسترول بیشتر از 200 میلی گرم در دسی لیتر، 1/63% تری گلیسرید بیش از 150 میلی گرم در دسی لیتر، 9/86% کلسترولHDL پایین و 8/65% نسبت تری گلیسرید به HDL بیشتر از 5/3 را به عنوان معیار LDL دانس دارا بودند. 75% بیماران کنترل نامطلوب قند را به شکل هموگلوبین گلیکوزیله بیشتر از 7% داشتند. شیوع سندرم متابولیک در بیماران 5/73% بود. 5/21% بیماران میکروآلبومینوری، 6/1% ماکروآلبومینوری و 8/8% فیلتراسیون گلومرولی کمتر از 60 داشتند. درصد شیوع استعمال دخانیات در بیماران 9/15% بود.
    نتیجه گیری
    عوامل خطرساز بیماری های قلبی عروقی از شیوع بالایی در بیماران دیابتی نوع 2 برخوردار است و برنامه های پیشگیری و درمانی اصولی تر برای این بیماران ضروری است.
    کلیدواژگان: دیابت شیرین، بیماری های قلبی، عروقی، آلبومینوری، فشارخون بالا، اختلال های لیپیدی، عوامل خطرساز
  • مریم سادات فروید، فاطمه همایونی، تیرنگ رضا نیستانی، زهره امیری صفحه 7
    مقدمه
    این مطالعه با هدف تعیین اثر مکمل ویتامین های E، C و املاح منیزیم و روی با یا بدون ویتامین های B1، B2، B6 و B12، فولات و بیوتین بر کنترل فشارخون افراد دیابتی نوع 2 انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این کارازمایی بالینی دوسوکور تصادفی، 67 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 با دامنه ی سنی 69-36 سال، مورد بررسی قرار گرفتند. بیماران بر اساس جنس بلوک بندی و به صورت تصادفی به 3 گروه برای دریافت مکمل یا دارونما تقسیم شدند. کپسول ها در دو دوز منقسم (صبح و شب) به بیماران داده شد. هر کپسول در گروه 1 حاوی100 میلی گرم ویتامین C، 50 میلی گرم ویتامین E، 5 میلی گرم B1، 5 میلی گرم B2، 5 میلی گرم B6، 5 میکروگرم B12، 100 میکروگرم بیوتین، 500 میکروگرم اسید فولیک، 125 میلی گرم منیزیم و 10 میلی گرم روی بود. هر کپسول در گروه 2 حاوی 100 میلی گرم ویتامین C، 50 میلی گرم ویتامین E، 125 میلی گرم منیزیم و 10 میلی گرم روی بود. گروه شاهد دارونما دریافت کرد. در آغاز، پایان ماه دوم و چهارم مداخله، فشارخون سیستولی و دیاستولی اندازه گیری و آزمایش های بیوشیمیایی برای بیماران انجام شد. قند خون ناشتا به روش گلوکز اکسیداز و HbA1c به روش کروماتوگرافی تعیین شد. غلظت ویتامین C پلاسما و منیزیم و روی سرم به روش رنگ سنجی، ویتامین E با HPLC و ویتامین B12 و فولات سرم با Electrochemiluminescence immunoassay اندازه گیری شد. مالون دی آلدئید سرم به روش کلریمتری تعیین شد. تجزیه و تحلیل آماری داده ها با آزمون های آنالیز واریانس اندازه گیری های تکرار شده و آنالیز واریانس انجام شد.
    یافته ها
    این مطالعه نشان داد پس از 2 و 4 ماه مداخله، میزان ویتامین C پلاسما در گروه اول (0001/0> p) و گروه دوم (به ترتیب: 029/0= p و 0001/0p<)، ویتامین E سرم در گروه اول و در گروه دوم (0001/0> p) و فولات سرم در گروه اول (0001/0>p) افزایش یافت. در گروه اول غلظت منیزیم سرم پس از 2 ماه مداخله (001/0= p)، افزایش یافت، اما تغییری در ماه چهارم مشاهده نشد. تغییر معنی داری در قند خون ناشتا و HbA1c در هیچ یک از گروه های مورد بررسی پس از 2 و 4 ماه مداخله مشاهده نشد. در گروه دوم پس از 4 ماه مداخله، فشارخون سیستولی نسبت به پیش از شروع مطالعه در مقایسه با گروه شاهد کاهش یافت (012/0 = p) و پس از 2 و 4 ماه مداخله فشارخون دیاستولی در گروه اول (به ترتیب: 003/0 = p و 012/0 = p) و در گروه دوم (به ترتیب 0001/0> p و 002/0 = p) و متوسط فشار سرخرگی در گروه اول (به ترتیب 018/0 = p و 025/0 = p) و گروه دوم (002/0 = p) نسبت به زمان شروع مداخله با توجه به تغییرات گروه شاهد، کاهش یافت. هم چنین کاهش معنی داری در مالون دی آلدئید سرم پس از 4 ماه مداخله در گروه های 1 و 2 مشاهده شد (به ترتیب: 009 /0=p و 041/0=p).
    نتیجه گیری
    این بررسی نشان داد دریافت ویتامین های C، E و املاح منیزیم و روی همراه با یا بدون ویتامین های گروه B در کاهش فشارخون موثر هستند.
    کلیدواژگان: دیابت نوع 2، ویتامین C، ویتامین E، منیزیم، روی، گروه ویتامین های B، فشارخون
  • یدالله محرابی، پروین سربخش، فرزاد حدائق، علی اکبر خادم معبودی صفحه 16
    مقدمه
    دیابت نوع 2 یکی از بیماری های چندعاملی است که با توجه به اهمیت و بار فردی و اجتماعی، لزوم شناسایی افراد پرخطر برای ابتلا به آن مشهود است. تاکنون مطالعه های متعددی برای پیش بینی بروز دیابت با استفاده از مدل های آماری موجود انجام شده است ولی با وجود اهمیت بالینی اثر متقابل عوامل خطرساز بر بروز دیابت، امکان لحاظ کردن همه ی اثرهای متقابل ممکن در مدل های آماری فعلی وجود ندارد. در این مطالعه، به منظور یافتن ترکیبات منطقی مناسب از عوامل خطرساز مرتبط با دیابت نوع 2 از روش رگرسیون لجستیک منطقی استفاده شد.
    مواد و روش ها
    جمعیت مورد بررسی، از افراد بخش کوهورت مطالعه ی قند و لیپید تهران (TLGS) انتخاب شدند. 3523 نفر (8/57% زن و 2/42% مرد) وارد مطالعه شدند. تحلیل های مربوط با استفاده از روش رگرسیون لجستیک منطقی (Logic Logistic Regression) انجام شد. پارامترهای مدل با به کارگیری الگوریتم Annealing برآورد شد. به منظور اجتناب از بیش برآورد شدن، تعداد بهینه ی ترکیبات منطقی و متغیرهای مدل به روش اعتبار متقاطع تعیین شد. برای ارزیابی و مقایسه ی مدل منطقی به دست آمده با رگرسیون لجستیک حاصل از اثر اصلی، آماره ی انحراف، میزان حساسیت و ویژگی دو مدل محاسبه شد. هم چنین، مقایسه ی میزان پیش بینی بروز دیابت توسط مدل ها با استفاده از سطح زیر منحنی مشخصه ی عملکرد (ROC) انجام شد. نرم افزار R نسخه 1/8/2 برای انجام تحلیل ها مورد استفاده قرار گرفت.
    یافته ها
    با استفاده از الگوریتم Anealing مدل رگرسیون لجستیک منطقی با 4 ترکیب بولی شامل 5 متغیر برازش داده شد. آماره ی انحراف این مدل 3/1203 به دست آمد که نسبت به مدل های دیگر و نیز مدل لجستیک پیشرو (آماره ی انحراف = 88/1206) برازش بهتری داشت. عبارات بولی یافت شده در مدل با 4 ترکیب شامل اختلال تحمل قند ناشتا (نسبت بخت: 53/5 و فاصله ی اطمینان 95%: 59/7 و 03/4، اختلال تحمل قند دوساعته (نسبت بخت: 45/5 و فاصله ی اطمینان 95%: 49/7 و 96/3)، داشتن سابقه ی فامیلی دیابت با (نسبت بخت: 89/1و فاصله ی اطمینان 95%: 63/2 و 38/1)، تری گلیسرید بالا یا دور کمر بالا (نسبت بخت: 4/2 و فاصله ی اطمینان 95%: 32/3 و 73/1) بود (برای همه متغیرها 001/0P<). سطح زیر منحنی راک مربوط به مدل 843/0 با فاصله ی اطمینان 95% مجانبی (874/0 و 813/0) به دست آمد که با سطح زیر منحنی راک مدل لجستیک پیشرو (839/0) تفاوت معنی داری نداشت.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد رگرسیون منطقی به عنوان یک روش جدید، قابلیت خوبی برای غربالگری بیماری های چند عاملی از جمله دیابت دارد زیرا در این رگرسیون، امکان شناسایی و لحاظ کردن اثر متقابل بین عوامل خطرساز وجود دارد.
    کلیدواژگان: رگرسیون منطقی، دیابت، اثرهای متقابل، پیش بینی بروز، منطق بولی، الگوریتم Annealing
  • حمید محبی، مهرزاد مقدسی، فرهاد رحمانی نیا، صادق حسن نیا، حمید نوروزی صفحه 25
    مقدمه
    چاقی مرکزی موجب کاهش بیان ژن آدیپونکتین و غلظت آن در سرم می شود. اثر تغییر فعالیت های زندگی (LAM) مطابق با دستورالعمل مراکز کنترل بیماری (CDC) و کالج آمریکایی طب ورزش (ACSM) بر بیان ژن آدیپونکتین و ترشح آن در افراد چاق به خوبی مشخص نیست. هدف از مطالعه ی حاضر بررسی اثر 12 هفته LAM بر بیان ژن و غلظت آدیپونکتین پلاسما در مردان چاق بود.
    مواد و روش ها
    به این منظور 16 مرد میانسال سالم با میانگین و انحراف معیار سن 01/6±06/42 سال به دو گروه شاهد (تعداد=8) و تمرین (تعداد=8) تقسیم شدند. برنامه ی تمرین شامل 12 هفته پیاده روی روی نوارگردان مطابق دستورالعمل CDC و ACSM بود. براساس دستورالعمل LAM، آزمودنی ها 4 روز در هفته و هر روز 2 مایل را به مدت 30 دقیقه با سرعت 6/6 کیلومتر در ساعت روی نوارگردان راه رفتند. پس از اتمام دوره ی تمرین آزمودنی ها به مدت یک هفته از هرگونه فعالیت بدنی شدید پرهیز کردند تا ماندگاری اثر تمرین نیز بررسی شود.
    یافته ها
    وزن، نمایه ی توده ی بدن، توده ی چربی، درصد چربی، حجم چربی زیرپوستی و احشایی ناحیه ی مرکزی، حجم چربی زیرپوستی ناحیه ی محیطی، اندازه ی دور کمر و لگن و نسبت دور کمر به لگن پس از 12 هفته تمرین LAM نسبت به گروه شاهد کاهش معنی دار داشت (05/0>P). یک هفته عدم تمرین تاثیری در تغییرات ایجاد شده در ترکیب بدن نداشت. هم چنین، حداکثر اکسیژن مصرفی و بیان ژن آدیپونکتین در بافت چربی زیرپوستی ناحیه ی شکم و باسن آزمودنی ها پس از 12 هفته تمرین LAM نسبت به گروه شاهد افزایش معنی داری پیدا کرد (05/0>P). از طرف دیگر، پس از 12 هفته تمرین LAM اختلاف معنی داری در سطح آدیپونکتین پلاسما و پروتئین واکنش دهنده با حساسیت بالا (hs-CRP) در سرم بین دو گروه مشاهده نشد اما سطح آدیپونکتین پلاسما پس از یک هفته عدم تمرین نسبت به گروه شاهد افزایش معنی دار و سطح hs-CRP سرم پس از این مدت کاهش معنی داری یافت (05/0>P).
    نتیجه گیری
    هر چند 12 هفته تمرین LAM موجب بهبود ترکیب بدن و آمادگی قلبی تنفسی و بیان ژن آدیپونکتین در مردان چاق شد، شدت و مدت این نوع تمرین ها برای افزایش آدیپونکتین پلاسما و کاهش میزان hs-CRP کافی نبود.
    کلیدواژگان: تمرین های LAM، بیان ژن آدیپونکتین، hs، CRP سرم، مردان چاق
  • بابک فرزاد، رضا قراخانلو، حمید آقاعلی نژاد، مرتضی بهرامی نژاد، مهدی بیاتی، فرهاد محرابیان، اسماعیل پلویی صفحه 34
    مقدمه
    تمرین های تناوبی شدید به عنوان یک رویکرد موثر در بهبود آمادگی در مدت زمان کوتاه به کار گرفته می شوند. اثر این گونه تمرین ها بر سازگاری های هورمونی و فیزیولوژیک که منجر به افزایش اجرای هوازی و بی هوازی ورزشکاران می شود، هنوز نامشخص است. بنابراین، مطالعه ی حاضر با هدف بررسی اثر چهار هفته تمرین تناوبی سرعتی فوق بیشینه بر برخی متغیرهای هورمونی و فیزیولوژیک انجام شد.
    مواد و روش ها
    پانزده کشتی گیر تمرین کرده به طور تصادفی به دو گروه (تجربی=8 نفر، شاهد=7 نفر) تقسیم شدند. پیش و پس از تمرین ها، آزمودنی ها، 1) آزمون فزاینده 2) چهار آزمون پیاپی وینگیت با 4 دقیقه استراحت بین هر آزمون را اجرا کردند. نمونه های خون در زمان استراحت پیش و پس از تمرین ها جمع آوری شد. هر دو گروه برنامه ی تمرین کشتی مشابهی را به مدت چهار هفته دنبال کردند، در حالی که گروه تجربی در کنار برنامه ی تمرین کشتی آزمون دویدن سرعتی بی هوازی (RAST) را به عنوان یک پروتکل تمرین تناوبی سرعتی فوق بیشینه، دو جلسه در هر هفته اجرا می کردند.
    یافته ها
    گروه تجربی افزایش معنی داری در حداکثر اکسیژن مصرفی (VO2max) (4/5%)، حداکثر برون ده توان (9/34%) و میانگین برون ده توان (3/29%) نشان داد. تستوسترون تام، نسبت تستوسترون تام به کورتیزول (TCR) و نسبت تستوسترون آزاد به کورتیزول (FTCR) در گروه تجربی (مورد) افزایش یافت (05/0P<)، البته اختلاف معنی داری بین دو گروه در پس آزمون مشاهده نشد. کورتیزول در هر دو گروه تمایل به کاهش داشت (05/0P>).
    نتیجه گیری
    یافته های حاضر پیشنهاد می کند که یک برنامه ی تمرین تناوبی فوق بیشینه با دوره های استراحت کوتاه می تواند موجب افزایش اجرای هوازی و بی هوازی در مدت زمان کوتاه شود. تغییرات هورمونی مشاهده شده، سازگاری های آنابولیک ناشی از تمرین های را پیشنهاد می کنند.
    کلیدواژگان: تستوسترون، کورتیزول، تمرین تناوبی سرعتی
  • جبار بشیری، عباسعلی گائینی، حجت الله نیکبخت، حمد الله هادی، مهدی بشیری صفحه 42
    مقدمه
    استفاده از کراتین به عنوان یک مکمل غذایی، برای کمک به عملکرد ورزشی، عمومیت گسترده ای را در میان ورزشکاران، کسب کرده است. با این وجود به تازگی نگرانی هایی در مورد اثر مضر مصرف کوتاه و طولانی مدت کراتین بر سلامتی بیان شده است.
    مواد و روش ها
    مطالعه ی حاضر به منظور تعیین تاثیر مصرف همزمان کراتین مونوهیدرات و تمرین مقاومتی بر میزان فعالیت آلانین آمینوترانسفراز (ALT) و آسپارتات آمینوترانسفراز (AST) در سرم مردان غیرورزشکار انجام شد. 20 نفر از مردان غیرورزشکار (با سن 02/2±25/22 سال، وزن 72/4±55/71 کیلوگرم و قد 98/5±92/171 سانتی متر) به صورت هدفمند انتخاب و در دو گروه]تمرین کراتین (10 نفر)، تمرین دارونما (10 نفر)[به روش دوسو کور بررسی شدند. هر دو گروه به مدت دو ماه به تمرین های مقاومتی (با شدت 75% یک تکرار بیشینه) پرداختند. گروه تمرین کراتین، 250 میلی لیتر محلول مکمل کراتین مونوهیدرات (07/0 گرم کراتین به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) و گروه تمرین دارونما، فقط دارونما (07/0 گرم آرد گندم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) مصرف کردند. نمونه های خونی، قبل و 48 ساعت بعد از آخرین جلسه جمع آوری و با استفاده از دستگاه اتوآنالایزور میزان فعالیت آنزیم های سرمی ALT و AST، اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمون های تی همبسته و مستقل در سطح معنی داری 05/0 تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    افزایش فعالیت ALT و AST در گروه تمرین کراتین (ALT: 102/0< PALT؛ AST: 086/0≥PAST) و گروه تمرین دارونما (ALT: 265/0< PALT؛ AST: 769/0≥PAST) معنی دار نبود. به علاوه، میانگین و دامنه ی تغییرات فعالیت آنزیم ALT و AST در گروه دریافت کننده ی مکمل کراتین، تفاوت معنی داری با گروه دارونما نداشت.
    نتیجه گیری
    می توان گفت در اثر تمرین مقاومتی دوماهه و مصرف طولانی مدت کراتین مونوهیدرات، احتمال افزایش نامطلوب آنزیم های ALT و AST، به عنوان شاخص آسیب سلول کبدی وجود ندارد. با این حال اظهار نظر قطعی در رابطه با آسیب سلول کبدی ناشی از تمرین مقاومتی و مصرف مکمل کراتین، نیاز به انجام مطالعه های بیشتر دارد.
    کلیدواژگان: تمرین مقاومتی، مکمل کراتین، آلانین آمینوترانسفراز، آسپارتات آمینوترانسفراز، مردان غیرورزشکار
  • آزاده توکلی دارستانی، فرهاد حسین پناه، فریده طاهباز، زهره امیری، رضا توکلی دارستانی، مهدی هدایتی صفحه 48
    مقدمه
    مکمل اسیدلینولئیک مزدوج، ترکیب بدن را در مدل های حیوانی تغییر می دهد اما در مورد تاثیر آن بر انسان به ویژه زنان یائسه، مطالعه های محدودی انجام شده است. در این مطالعه اثر مصرف مکمل اسید لینولئیک مزدوج بر ترکیب بدن و مقدار لپتین سرم در زنان یائسه ی سالم بررسی شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به روش کارآزمایی بالینی تصادفی دوسوکور، کنترل شده با دارونما انجام شد. تغییرات ترکیب بدن و سطح هورمون لپتین پس از 12 هفته، مصرف روزانه ی 4 گرم کپسول اسید لینولئیک مزدوجG80 با خلوص 80% دارای نسبت مساوی ایزومرهای cis-9، trans-11: trans-10، cis-12 محتوی 2/3 گرم (Conjugated Linoleic Acid) CLA و 4 گرم دارونما (روغن آفتاب گردان غنی از اسید اولئیک) در زنان یائسه بررسی شد. 76 زن یائسه سالم که شرایط ورود به مطالعه را داشتند، به طور تصادفی در دو گروه دریافت کننده ی اسید لینولئیک مزدوج و دارونما تقسیم شدند. تغییرات ترکیب بدن (توده ی ماهیچه و چربی) به روش DEXA در ابتدا و پس 12 هفته اندازه گیری شدند. نمونه ی خون وریدی پس از 12-10 ساعت ناشتا بودن برای اندازه گیری سطح لپتین سرم در ابتدا و پس از 12 هفته جمع آوری شد. سه روز یادآمد خوراک 24 ساعته توسط متخصص تغذیه در ابتدای مطالعه، هفته ی ششم و دوازدهم، گرفته شد و سپس توسط نرم افزار II Food Processor آنالیز شد. شاخص های تن سنجی براساس دستورالعمل های استاندارد اندازه گیری و نمایه ی توده ی بدن محاسبه شد.
    یافته ها
    مقادیر مربوط به متغیرهای نمایه ی توده ی بدن، سن، مدت زمان سپری شده از یائسگی، دور کمر، توده ی چربی، توده ی ماهیچه، فعالیت فیزیکی، فشارخون سیستولی و فشارخون دیاستولی در شروع مطالعه بین دو گروه اختلاف معنی داری نداشتند. میزان CLA دریافتی در گروه دریافت کننده ی مکمل 2/43 ±5/104 میلی گرم و در گروه دریافت کننده دارونما، 2/38±5/99 میلی گرم بود. توده ی ماهیچه به میزان 1/0±87/0 کیلوگرم پس از 12 هفته مصرف مکمل CLA افزایش یافت (05/0>p) اما مقدار هورمون لپتین، توده ی چربی، وزن، دور کمر و نمایه ی توده ی بدن پس 12 هفته مصرف مکمل تغییر معنی داری را نشان نداد.
    نتیجه گیری
    از داده های حاصل از این مطالعه می توان نتیجه گرفت که مصرف روزانه ی 2/3 گرم مکمل اسید لینولئیک مزدوج به مدت 12 هفته، می تواند در بهبود تحلیل عضلات زنان یائسه ی سالم مفید واقع شود.
    کلیدواژگان: اسید لینولئیک مزدوج، ترکیب بدن، لپتین، زنان یائسه
  • مهدی هدایتی، بیتا فام، رضا حاج حسینی، مریم سادات دانشپور، فریدون عزیزی صفحه 60
    مقدمه
    تغییر ساختار پروتئین های بدن می تواند منجر به تولید آنتی بادی ضد پروتئین های خودی شود. احتمالا ایجاد پلی مورفیسم در ژن کدکننده ی آنزیم پراکسیداز تیروئید (TPO) و تغییر ساختار آن می تواند باعث تولید آنتی بادی ضد این پروتئین (Anti-TPO) شود. اختلال در آنزیمTPO می تواند یکی از دلایل اصلی بیماری کم کاری تیروئید باشد که شیوع و گسترش این بیماری ما را بر آن داشت تا در این مطالعه به بررسی ارتباط پلی مورفیسم A1936/G اگزون 11 از ژن TPO (10189135rs:) با میزان Anti –TPO بپردازیم.
    مواد و روش ها
    از میان جمعیت بررسی شده در مطالعه ی قند و لیپید تهران (TLGS) 190 نفر در دو گروه با تیتر Anti-TPO بیشتر و کمتر از 100 واحد بین المللی بر لیتر به عنوان گروه شاهد و بیمار انتخاب شدند. محتوای DNA ژنوم این افراد به روش Salting out استخراج شد. سپس پلی مورفیسم مورد نظر در اگزون 11 به روش ARMS-PCR بررسی شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    فرکانس آللی پلی مورفیسم A1936/G اگزون 11 در جمعیت مورد بررسی از تعادل هاردی واینبرگ تبعیت کرد. یافته های حاصل نشان داد که فراوانی آلل G در پلی مورفیسم A1936/G اگزون 11 از ژن TPO در افرادی که میزان Anti-TPO آنها بالای 100 است، بیشتر می باشد و میزان Anti-TPO در سه گروه ژنوتیپ (AA،AG،GG) تفاوت معنی داری را نشان داد (05/0P<) (IU/L57±238 GG= در مقابل IU/L33±74AA=).
    نتیجه گیری
    با توجه به ارتباط سطح Anti-TPO سرم با پلی مورفیسم A1936/G اگزون 11 در جمعیت مورد بررسی، می توان از این پلی مورفیسم به عنوان یکی از عوامل مستعد کننده ی (عوامل خطرساز) ابتلا به خودایمنی ضد تیروئید استفاده کرد.
    کلیدواژگان: پراکسیداز تیروئید، پلی مورفیسم، ARMS، PCR، A1936، G
  • مرجان خزان، پریچهر یغمایی، لیلا بهدادفر، مریم سادات دانشپور، مهدی هدایتی صفحه 65
    مقدمه
    در سنجش ید ادرار، مرحله ی هضم یکی از مراحل اساسی به منظور حذف مواد تداخل کننده و نیز آزاد سازی ید از نمونه ی ادرار محسوب می شود. حرارت دادن محلول دارای اسید به مدت یک ساعت علاوه بر طولانی شدن زمان سنجش، همواره مشکل ایمنی در هضم اسیدی به شیوه ی حرارتی را مطرح ساخته است. هدف از این مطالعه جایگزینی امواج مایکروویو به جای حرارت الکتریکی در هضم و سنجش ید ادراری بود.
    مواد و روش ها
    هضم نمونه های ادرار در محیط اسید کلریک به شیوه ی رایج حرارت الکتریکی و نیز امواج مایکروویو انجام شد. میزان ید توسط واکنش معروف سندل کالتوف و نقش کاتالیزوری ید در واکنش سریم (+4) و آرسنیک (+3) انجام شد. یافته ها به منظور افزایش سرعت و دقت، در میکروپلیت و توسط دستگاه خوانشگر الایزا خوانده شد. حساسیت، دقت و قیاس یافته ها به هر دو روش بررسی شد.
    یافته ها
    فقط 10 دقیقه استفاده از توان 80 وات امواج مایکروویو برای هضم کامل نمونه ادرار کافی بود. محدوده ی عملکرد این روش 20 تا 400 میکروگرم در لیتر بود. ضریب تغییرات درون آزمونی 7/6 تا 3/9% و ضریب تغییرات برون آزمونی 8/9 تا 3/12% محاسبه شد. یافته های حاصل از این روش با روش رایج هضم اسیدی همبستگی خوب (ضریب رگرسیون 928/0) و توافق (شیب 963/0) داشت. میزان بازیافت 91 تا 113% بود. حساسیت روش اندازه گیری 5 میکروگرم در لیتر محاسبه شد.
    نتیجه گیری
    داده های حاصل از این مطالعه نشان داد که روش هضم به شیوه ی امواج مایکروویو جایگزین مناسبی برای هضم به روش حرارت الکتریکی است و قادر به کاهش زمان سنجش و افزایش ایمنی روش است. کاهش هزینه ی دستگاه نیز مزیت دیگر این شیوه ی هضم محسوب می شود.
    کلیدواژگان: امواج مایکرو ویو، هضم اسیدی، ید ادرار
  • بررسی بیان پروتئین IGF-I در نواحی مختلف مغز موش صحرایی مقاوم به انسولین
    آزیتا پروانه تفرشی، راضیه جلال، شمیلا درویش علی پور، حوری سپهری، خسرو عادلی صفحه 71
    مقدمه
    انسولین در مغز نقشی در انتقال گلوکز به نورون ها ندارد، ولی با واسطه ی گزارش از بافت های محیطی به مغز جذب می شود که بر بقا و عملکرد نورون ها تاثیرگذار است. در مدل های حیوانی مقاوم به انسولین، جذب انسولین از بافت های محیطی به مغز کاهش می یابد. با توجه به این که عامل رشد شبه انسولینی (IGF-I) نیز به موازات انسولین و با واسطه ی گیرنده ی انسولین در مغز عمل می کند، بیان آن در بیشتر مناطق مغز موش بالغ مشاهده می شود و کاهش آن در سرم در شرایط مقاومت به انسولین گزارش شده است، این مطالعه به ارزیابی تغییرات در سطح این عامل در مغز مدل حیوانی مبتلا به مقاومت به انسولین پرداخته است.
    مواد و روش ها
    با خوراندن آب فروکتوزدار (10%) مقاومت به انسولین در موش صحرایی ویستار القا شد و سطح بیان پروتئینIGF-I در برش های مغز با استفاده از روش ایمونوهیستوشیمی مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    یافته های مطالعه ی ما نشان داد که میزان بیان پروتئینIGF-I در بیشتر نواحی مغز افزایش یافته است.
    نتیجه گیری
    به این ترتیب، با توجه به نقش موازی انسولین و IGF-I و با توجه به کاهش میزان جذب انسولین محیطی در مغز در شرایط مقاومت به انسولین، می توان از افزایش IGF-I مغز به عنوان یک گزینه ی جبرانی برای کاهش انسولین مغزی یاد کرد.
    کلیدواژگان: دیابت نوع 2، مقاومت به انسولین، موش صحرایی، IGF، I
  • اخبار همایش ها
    صفحه 77
|
  • Dr. S. Bonakdaran, Dr. M. Taghavi Page 1
    Introduction
    Cardiovascular disease (CVD) with its high prevalence is mainly responsible for the high mortality and morbidity in type 2 diabetic patients. The aim of this study was to determine the prevalence of cardiovascular risk factors in patients with type 2 diabetes.
    Materials And Methods
    Clinical information for 752 type 2 diabetic patients was collected in a cross sectional survey. History and physical examination were recorded. Laboratory tests were done for all patients.
    Results
    Data for a total of 752 patients (355 males and 397 females) of type 2 diabetes were analyzed. The mean age of patients was 52.7±10.5 years and the mean duration of first time diagnosis of diabetes was 7.9 ±6.4 years, 51.6% of patients had hypertension. The prevalences of overweight and obesity were 52.5% and 25.7% respectively. Lipid abnormalities were prevalent in a large numbers of our patients, 95.2% had total cholesterol > 200 mg/dL, 3.1% of patients had triglycerides > 150 mg/dl. The prevalences of low HDL-c and dense LDL were 86.9% and 65.8% respectively 73.5% of our patients had metabolic syndrome. HbA1C>7% was found in 75% of patients. Renal involvement was observed in our patients 21.5% of patients had microalbuminuria, 1.6% macroalbuminuria and 8.8% had chronic kidney disease.
    Conclusion
    The high prevalence of CVD in our type 2 diabetic patients found demonstrate the need for more improvement in prevention and treatment of such patients.
  • Dr. M. Farvid_Fa Homayoni_D. T Neyestani_Dr. Z. Amiri Page 7
    Introduction
    The main objective of this study was to investigate the effects of magnesium, zinc, vitamins C and E, and a combination of these micronutrients with vitamin B groups (B1, B2, B6, B12, folic acid and biotin) on blood pressure in type 2 diabetic patients.
    Materials And Methods
    In a randomized, double-blind, placebo controlled clinical trial, 67 type 2 diabetic patients, 36-69 years old, stratified for sex and were randomly divided into three groups. Each subject received two capsules per day for a period of 4 months, each capsule containing one of the following preparations: Group 1 received 250 mg magnesium and 20 mg zinc, 200 mg vitamin C and 100 mg vitamin E, 10 mg vitamin B1, 10 mg vitamin B2, 10 mg vitamin B6, 10 μg vitamin B12 and 1 mg folic acid (n=22). Group 2: 250 mg magnesium and 20 mg zinc, 200 mg vitamin C and 100 mg vitamin E, (n=23), and group P: placebo (n=22). Blood pressure and biochemical analysis were determined at the beginning and after 2 and 4 months. Fasting blood glucose and HbA1c were determined by glucose oxidase and chromatography methods, respectively. Plasma vitamin C and serum magnesium and zinc were determined by the colorimetric method and serum α-tocopherol using HPLC. Serum malondialdehyde (MDA) was determined by a colorimetric method. Treatment effects were analyzed by general linear modelling.
    Results
    Results indicate that after 2 and 4 months of supplementation levels of plasma vitamin C increased in group 1 (p<0.0001) and group 2 (p=0.029 and p<0.0001, respectively). Serum vitamin E increased in group 1 and 2 (p<0.0001) and serum folic acid increased in group 1, after 2 and 4 months supplementation (p<0.0001). Serum magnesium increased in group 1 after 2 months supplementation (p=0.001) but not after 4 months. After 2 or 4 months supplementation, there were no significant changes in fasting blood glucose or HbA1c in the 3 intervention groups. Levels of systolic blood pressure decreased significantly in group 2 after 4 months supplementation (p=0.012). After 2 and 4 months supplementation, diastolic blood pressure decreased significantly in group 1 (p=0.003 and p=0.012, respectively) and in group 2 (p<0.0001 and p=0.002, respectively) and mean arterial blood pressure decreased in group 1 (p=0.018 and p=0.025, respectively) and in group 2 (p=0.002). Also serum malondialdehyde decreased significantly in groups 1 and 2 (p=0.009 and p=0.041, respectively) after 4 months.
    Conclusion
    The results of the present study indicate that in type 2 diabetic patients, combination of vitamins and minerals might decrease blood pressure.
  • Dr. Y. Mehrabi, Dr. A. Khadem-Maboudi, D. F. Hadaegh, P. Sarbakhsh Page 16
    Introduction
    Detection of population at risk of type II diabetes, as a multi-factorial disease, is an important issue because of its individual and social impacts. To date, several studies have been conducted to predict the incidence of diabetes, using different statistical methods. However, despite its clinical importance, it is highly difficult to consider all interactions among risk factors, in ordinary statistical models. This study aimed to extract appropriate logic combination of type 2 diabetes risk factors employing the recently introduced method, Logic regression.
    Materials And Methods
    The study population was selected from a cohort of the Tehran Lipid and Glucose Study (TLGS). Data for 3523 participants, aged 20 years and over (57.8% female and 42.2% male) were entered into analysis, for which logistic logic regression method was used. The model parameters were estimated using the Annealing algorithm. To avoid overestimation, the optimal number of logic combinations was determined by the cross-validation method. Deviance, sensitivity and specificity measures were computed to evaluate the logic model and its comparison to ordinary logistic regression the latter accommodated only the main effects. The prediction power of the two models was compared by Area under ROC curve. R software version 2.8.1 was employed for analyses.
    Results
    Logistic logic regression with the 4 Boolean combination including 5 variables was fitted using the Annealing algorithm and resulted in in deviance of 1203.30. This model had better fit compared to other logic models and also ordinary logistic regression with forward procedure (deviance=1206.88). The Boolean combination of the above model included impaired fasting glucose (OR=5.53, 95%CI: 4.03-7.59), IGT (OR=5.54, 95%CI: 3.96-7.49), family history of diabetes (OR=1.89, 95%CI: 1.38-2.63), and interaction of high triglycerides or abnormal waist circumference (OR=2.4, 95%CI: 1.73-3.32) all p-values <0.001. The area under ROC curve for the model was 0.843 (95%CI: 0.813-0.874).
    Conclusion
    This study showed that the logic regression as a newly introduced method has the ability of recognizing and modelling the interactions between different risk factors. Therefore, it is recommended as an appropriate tool for screening of the multi-factorial diseases such as diabetes.
  • Dr. H. Mohebbi_D. M Moghadasi_Dr. F. Rahmani-Nia_Dr. S. Hassan-Nia_Dr. H. Noroozi Page 25
    Introduction
    Central obesity down regulates adiponectin gene expression and plasma adiponectin concentration. The effects of lifestyle activity modification (LAM) training according to Centers for Disease Control (CDC) and American College of Sports Medicine ACSM guidelines on adiponectin gene expression and its secretion in obese people is not well known. The purpose of this study hence was to examine the effects of LAM on adiponectin gene expression and plasma adiponectin in obese men.
    Materials And Methods
    Sixteen healthy middle aged men (42.06±6.01 years mean ± SD) participated in this study. The subjects were randomly assigned to the LAM (n=8) and control group (n=8). Subjects in the LAM group walked 2 miles for 30 minutes for 4 days for 12 weeks on treadmill according to the CDC and ACSM guidelines. After 12 weeks LAM training, subjects were asked to avoid any high intensity physical activity for a week.
    Results
    The results showed that weight, BMI, body fat mass, body fat percent, central (visceral and subcutaneous) and peripheral subcutaneous fat volume, waist and hip circumstance and waist to hip ratio (WHR) were decreased significantly after 12 weeks in the LAM group, compared to the controls (P<0.05). After one week detraining, body composition in the training group was maintained and did not change significantly. Also, maximum oxygen uptake, adiponectin gene expression on abdominal and hip subcutaneous adipose tissue were increased significantly in the LAM group compared to controls after 12 weeks (P<0.05). On the other hand, after 12 weeks LAM training no significant differentces were observed in plasma adiponectin and serum high sensitive C reactive protein (hs-CRP), levels between groups, while after one week detraining plasma adiponectin and serum hs-CRP levels were significantly increased and decreased respectively (P<0.05).
    Conclusion
    Although, twelve weeks LAM training improved body composition, cardiorespiratory fitness and adiponectine gene expression in obese men, but the intensity and time of these exercises are not enough to increase plasma adiponectin and hs-CRP reduction.
  • Ba. Farzad, R. Gharakhanlou, H. Agha-Alinejad, M. Bahraminejad, M. Bayati, F. Mehrabian, I. Poloei Page 34
    Introduction
    Supramaximal sprint interval training is an efficient means of improving physical fitness within a short period of time. However the effects of this type of training which cause hormonal and physiological adaptations to increase enhanced aerobic and anaerobic performances, are not well known. Thus, the purpose of the present study was to examine the effects of four weeks of supramaximal sprint interval training on some hormonal and physiological variables.
    Materials And Methods
    Fifteen trained wrestlers were randomly assigned into two groups, the experimental (EXP=8) and controls (CON=7) groups. Before and after training, subjects performed (a) a graded exercise test and (b) four consecutive Wingate tests with 4-min recovery intervals between each. Resting blood samples were collected before and after training. Both groups followed the same wrestling training program for 4 weeks additionally, the EXP group performed a running-based anaerobic sprint test (RAST) as a supramaximal sprint interval training protocol for 4 weeks, two sessions per week.
    Results
    The EXP group showed improvements in VO2max (+5.4%), Peak power output (34.9%) and Mean Power Output (29.3%) after the training (P<0.05), along with significant increases in total testosterone, total testosterone/cortisol ratio (TCR) and free testosterone/cortisol (FTCR) ratio in the EXP group, but there were no significant differences between groups. Cortisol was tended to decrease in both groups (P>0.05), but none of the variables were changed in the CON group after the training.
    Conclusion
    The current findings suggest that the supramaximal sprint interval training program with short recovery can increase both aerobic and anaerobic performances. The changes observed in FTCR and TCR suggest exercise training-induced anabolic adaptations.
  • Dr. J. Bashiri, H. Hadi, M. Bashiri, H. Nikbakht, A. Gaeini Page 42
    Introduction
    The use of creatine (Cr) as a nutritional supplement to aid athletic performance has gained widespread popularity among athletes. However, concerns have recently been expressed over the potentially harmful effects of short and long term Cr supplementation on health.
    Materials And Methods
    Therefore this study was conducted to determine effect of creatine monohydrate (CrM) ingestion and resistance training on serum Alanin Aminotransferase (ALT) & Aspartate Aminotransferase (AST) changes in non-athlete males. Twenty non-athlete males (age 22.25±2.02yr, weight 71.55±4.72Kg and height 171.92±5.98 Cm) were selected and studied in two groups, the training-creatine (TC): n=10, and the training-placebo (TP): n=10, in a double-blind trial. Both groups participated in resistance training and completed two months of weight training (75% one repeat maximum). The TC group consumed a 250 ml CrM solution supplement (0.07 g/kg/day, creatine) during the training protocol, while the control group just placebos (0.07 g/kg/day, wheat flour). Venous blood samples were obtained before and 48h after the last session and serum ALT and AST activities were measured using the auto-analyzer system. Data was statistically analyzed by dependent and independed t-test, with a 0.05 significance level.
    Results
    There were no significant differences in serum ALT and AST activity between the TC (ALT, P≤0.102 AST, P≤0.086) and TP groups (ALT, P≤0.265 AST, P≤0.009). Nor were any significant differences observed in mean and changes range for ALT and AST activities between the TC and TP groups.
    Conclusion
    The results suggest that two months resistance training and CrM ingestion had no adverse effects on hepatic cellular damage indices. However, more research is needed to identify the side effects of acute and chronic CrM ingestion and resistance training.
  • Dr. A. Tavakkoli Darestani, Dr. Fa Hosseinpanah, Dr. F. Tahbaz, Dr. Z. Amiri, Dr. R. Tavakkoli Darestani, Dr Mehdi Hedayati Page 48
    Introduction
    Animal studies reveal that conjugated linoleic acid (CLA) alters body composition, but few studies have examined the effects of CLA supplementation on body composition and leptin concentration in post menopausal women.
    Materials And Methods
    In the present study, A randomized, double blind, placebo-controlled trial was performed to examine the changes in body composition and leptin concentration following 12 week supplementation of either 4 capsules of CLAG80 containing 3.2g CLA (50: 50 ratios of cis-9, trans-11 and trans-10, cis-12 isomers) or 4 placebo capsules (high oleic sunflower) in post-menopausal women. Seventy-six healthy post-menopausal women were randomized to receive placebo or 3.2g CLA for 12 weeks. Dual-Energy X-Ray Absorptiometry was used to measure body composition at baseline and after 12 weeks. Blood samples were collected after 10-12 hours fasting before and after intervention in order to determine leptin levels. Subjects completed 3 day dietary records during the trial, at week 0 (baseline), and at weeks 6 and 12. These dietary records were coded by the same dietitian, and analyzed using Food Processor II. Anthropometric measurements were done according to standard methods.
    Results
    Baseline data for time since menopausal age, BMI, fat mass, lean mass, waist circumference, physical activity and systolic and diastolic pressure were similar in both groups. Dietary CLA in the CLA and placebo groups were 104.5±43.2 mg and 99.5 ±38.2 mg respectively. Although lean body mass increased by 0.87 kg in the CLA group (p<0.00) after 12 weeks of intervention, leptin concentration did not change in either group.
    Conclusion
    Conjugated Linoleic Acid supplementation improves loss of skeletal muscle in postmenopausal women. Keywords: CLA, Body composition, Leptin, Post-menopausal women,
    Introduction
    Animal studies reveal that conjugated linoleic acid (CLA) alters body composition, but few studies have examined the effects of CLA supplementation on body composition and leptin concentration in post menopausal women.
    Materials And Methods
    In the present study, A randomized, double blind, placebo-controlled trial was performed to examine the changes in body composition and leptin concentration following 12 week supplementation of either 4 capsules of CLAG80 containing 3.2g CLA (50: 50 ratios of cis-9, trans-11 and trans-10, cis-12 isomers) or 4 placebo capsules (high oleic sunflower) in post-menopausal women. Seventy-six healthy post-menopausal women were randomized to receive placebo or 3.2g CLA for 12 weeks. Dual-Energy X-Ray Absorptiometry was used to measure body composition at baseline and after 12 weeks. Blood samples were collected after 10-12 hours fasting before and after intervention in order to determine leptin levels. Subjects completed 3 day dietary records during the trial, at week 0 (baseline), and at weeks 6 and 12. These dietary records were coded by the same dietitian, and analyzed using Food Processor II. Anthropometric measurements were done according to standard methods.
    Results
    Baseline data for time since menopausal age, BMI, fat mass, lean mass, waist circumference, physical activity and systolic and diastolic pressure were similar in both groups. Dietary CLA in the CLA and placebo groups were 104.5±43.2 mg and 99.5 ±38.2 mg respectively. Although lean body mass increased by 0.87 kg in the CLA group (p<0.00) after 12 weeks of intervention, leptin concentration did not change in either group.
    Conclusion
    Conjugated Linoleic Acid supplementation improves loss of skeletal muscle in postmenopausal women.
  • Dr. M. Hedayati, B. Faam, Dr. R. Hajihosseini, Dr. M. Daneshpour, Dr Page 60
    Introduction
    Antibody secretion in human may be the result of the changes in protein structure, or polymorphism in human thyroid peroxidase (TPO) gene that are the reason for presence of the Anti TPO. In this study we examined the association between of A1936/G exon11 polymorphism of TPO gene in respect to Anti-TPO level and in a sample population of Tehran.
    Materials And Methods
    We enrolled 190 individuals with 47±2 y an average age of case-control groups. PCR-ARMS was used to amplify the segment of exon11 polymorphisms.
    Results
    In exon 11, the genotype frequencies were in conformity with the Hardy-Weinberg expectation. The results of this study show that the frequencies were 0.7298 for the G allele and 0.2710 for A allele. The presence of the G allele is significantly associated with increased anti-TPO level (GG: 238±57 IU/ml vs. AA: 74±33 IU/ml, P<0.05). The G allele frequenc in the group with anti-TPO>100, was higher than that of the A allele.
    Conclusion
    The results indicated that G allele carriers of exon 11 are exposed to increased Anti-TPO levels higher than A carriers.
  • M. Khazan, Dr. P. Yaghmaei, L. Behdadfar, Dr. Daneshpour, Dr. M. Hedayati Page 65
    Introduction
    Digestion is an important step in urine iodine determination methods. High temperatures and long heating durations can be considered as weaknesses of the present methods. The aim of the study was assessment of microwave use for digestion of urine and decompostion of interfering substances, aimed at shortening the time and increasing safety in the procedure.
    Materials And Methods
    Random urine samples were processed by conventional acid digestion and also by new microwave optimized digestion methods. After digestion, iodine levels of samples, digested by the two mentioned methods, were also determined using chemical colorimetric kinetic reaction Ce+4 and Ce+3 according to the well known Sandell-Kolthoff reaction. Microplate reading format by ELISA reader was used to increase speed and precision of reading. Sensitivity, precision and comparison results were assayed in both the methods as well.
    Results
    Optimized microwave digestion showed that merely a 10 min duration is adequate for complete digestion of urine samples. Intra- and inter- assay coefficients of variation were 6.7- 9.3% and 9.8-12.3% respectively. The final results of the comparison of iodine contents of samples, were obtained through the two microwave and conventional methods, showed acceptable correlation (r=0.928). The assay recovery was 91-113% and the sensitivity 5 µg/dL.
    Conclusion
    The results of this study showed that the microwave procedure for urine digestion is acceptable. The digestion method obtained comparable results with conventional digestion methods, and can hence replace conventional electrical heat digestion methods.
  • Level of The Brain IGF-I Protein Expression in The Insulin Resistant Animal Model
    Dr Azita Parvaneh Tafreshi, R. Jalal, S. Darvishalipour, H. Sepehri, K. Adeli Page 71
    Introduction
    In insulin resistance animal models, insulin uptake from periphery to the brain is impaired. While insulin is not involved in glucose transfer to the neurons, it is required for neuron survival and function through binding to its receptor. Furthermore, an insulin homologue called insulin like growth factor (IGF-I) is abundantly expressed in mature rats, acts in parallel with the insulin in brain, binds to the insulin receptor and its serum levels reduced in insulin resistance. In this study, we sought to investigate whether the expression of brain IGF-I is altered in the insulin resistant animal model.
    Materials And Methods
    Wistar rats were fed with 10% fructose in their drinking water up to 4 months and induced with the insulin resistance. The rats were killed, perfused with 4% PFA, and their brains were sectioned and studied for the immunoreactivity of the IGF-I.
    Results
    Results showed that there is an increased intensity of IGF-I in most brain areas.
    Conclusion
    Altogether, despite the low levels or lack of insulin in brain of the insulin resistant animal model, increased expression of the brain suggests a compensatory mechanism to maintain the insulin function.